sun boy 1995

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 239
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

داغ کن - کلوب دات کام

:))

 حیف نون با دوستش شب می رن خونه یه آخونده می خوابن. حیف نون به دوستش می گه صبح واسه نماز بیدارم کن. صبح که دوستش بیدارش می کنه، حیف نون به جای کلاهش عمامه آخونده رو سرش می ذاره می ره دستشویی. توی آینه خودشو می بینه، می گه عجب خریه! گفتم منو بیدار کن، حاج آقا رو بیدار کرده!

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 گفت : سردمه گفتم : پنجره بزرگه، اما شوفاژِ زیرش کوچیکه
گفت : سردمه گفتم : شومینه رو زیاد کردم اما کفاف نمیده
گفت : سردمه گفتم : جوراباتو بپوش، آدم از پا سرما می*خوره
گفت : سردمه گفتم : می*خوای دستگاه بخور روشن کنم بشینی جلوش؟
گفت : سردمه گفتم : پتو بیارم برات؟
گفت : سردمه
گفتم : چه کار کنم؟ دیگه عقلم قد نمیده...
گفت : وقتی من سردمه لازم نیست فکر کنی....
فقط محكم بغلم کن....!

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 مگه دستم به این سازنده تام و جری نرسه، باس انتقام بچگیامو بگیرم ازش! مرتیکه آخه چطور میشه کبریتو با ک و ن روشن کرد؟؟؟؟!!!!!!!!! نمیگی یه دیوونه ای مثل من نه کبریتی واسه خونه میزاره نه ک ون ی واس خودش
:)))))))))

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:))

 طرف رو تو خیابون ماشین زده پهن شده کف آسفالت ...رفتم دستش رو بگیرم بلندش کنم از رو زمین ، میگه : قربونت تو همین حالت یه عکس ازم بگیر میخوام بزارم تو فیس بوک !! 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 سهمیه هوای من هم برای تو …
برای نفس نفس زدن در آغوش او لازمت میشود !


تنها دلیل افتادن من از چشمانت

جاذبه ی رقیب بود

نه زمین ....


 

دوست داشتنِ کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردنِ کاکتوس می مونه
هر چی محکم تر بغل کنی
بیشتر آسیب میبینی ...

 

به آدمای توی فیلما که .....
آخرش خوشبخت می شن حسودیم می شه
خدایــ…ـا
نمی خوای یه ذره بزنی بره جلو...؟؟!!


یکی میپرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟
برایش صادقانه مینویسم :
برای آنکه باید باشد و نیست :(


 

مادر تنها کسیست که میتوان "دوستت دارم"‌هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید...

 

بد بیاری مال وقتیه که, بــــد بی یــــــاری … !!!


گفت با مادر یه جمله بساز :
گفتم من با مادر جمله نمیسازم
"""""دنیامو می سازم"""""


 

برایت یک بغل گندم ،دلی خشنود از مردم
برایت سفره ای ساده، حلال و پاک و آماده
برایت شور پاییزی، که برگ غم فرو ریزی
برایت یک غزل احساس، دو بیتی های عطر یاس
برایت هر چه خوبی هست،دعا کردم

 

ﺍﺯﺷﻨﯿﺪﻥ”ﻋﺰﯾﺰﻡ”!
ﺩﺭﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺫﻭﻕ ﻧﮑﻨﯿﻦ
ﺑﻪ ﻋﻄﺴﻪﯼ ﮔﺮﺑﻪﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻥ!!


عازم یک سفــــــــــــــرم
سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک
سفری از خود من به خــــــــــــــــــــــــــــودم
مدتی است نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت
و امیـــــــــــــــــدم به خداوندی اوســــــــــــــــــــــــــــت…


وقتی که می گویی دوستت دارم، اول روی این جمله فکر کن. شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود.


ایـــــن روز هــــا دیگــــر

بـــه تـــو نـــه

بـــه حیــــف شـــدن همـــه روزگـــارم

کـــه در انتــــظارت سپــــری شـــد

فكـــــر مـــی كنــــم...

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:(

 چـه شـده ؟ ای دل دیـوانـه هـوایـش کـردی؟

بـا دو چـشـمـان پـر از اشـک صـدایـش کـردی؟

گـفـتـه بـودم کـه دلـش مـعـدن بـی مـعـرفـتـی سـت

تـو نـشـسـتـی و دلـت خـوش بـه وفـایـش کـردی؟

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 میخواستم جاروبرقی بکشم و در حینش آهنگم بگوشم!

ام پی ۳ مو روشن کردم شروع کردم با جدیت تمام جارو کشیدن
بعد ۵ دقیقه مامانم زد رو شونم دیدم اینجوری :| نگام میکنه
هدفونو در آوردم گفتم ، جانم مامان !
گفت جارو خاموشه
من 
نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:))))))

 بحث و جدلهای مردم کشورهای مختلف در پایان یك بازی فوتبال_یورو 2012 :

اسپانیا: سرعت مهاجمان تیم حریف عالی بود.

انگلیس: دربازه بان کارشو خوب بلده.

آلمان: داور خطای بازیکن حریفو ندید.

هلند: تیم ما در نیمه دوم تاكتیكی عمل كرد.

ایران: اووووف.. اون دختره تو تماشاچیا عجب تیکه ای بودااا!!!

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:))

 دست دوستم یه گوشی ایفون دیدم حسودیم شد اومدم خونه به مامانم میگم من یه اپل میخوام!!!!!

یه لبخند مرموز زد!!!!!
شب كه بابام اومد دستش یه پلاستیك سیبه مامانم میگه تو فك كردی من وبابات انگلیسی بلد نیستیم!!!!!!
نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:))

 دختره فرم دانشگاه پر کرده

نام: پریسا

نام خانوادگی: جلالی

فرزند: سوم!!

این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله

به خدا اذیت میشم وقتی میبینم تحریمها داره مردممون رو ذره ذره آب میکنه!!  

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تسلیت هموطن

 باز زلزله آمد و برد... مهربانم مادرم کو! پدرم تاج سرم کو! نازنین گل خواهرم , عشق من برادرم کو!

خدایاااااااا نوکرتم آخه این چه حکمتیه 

یــه روز یــه تُــرکـــه

.
.
.
.
.

زیـــره خروار خــروار آوار گیـر کــرده بــود ...
بـه خــون نیــاز داشـت ...
بــه آب، بـه غـذا نیـــاز داشت ...
ولـی مـن هیچ کـاری نتونستـم بکـنم ...
هموطــن شــرمنــدم ... :((

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اسب اصیل

 مردی اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب میکرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند.

بادیه نشین ثروتمندی پیشهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.

حتی حاضر نبود اسب خودرا با تمام شتر های مرد بادیه نشین تعویض کند. 

بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نشد اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم.

روزی خود را به شکل یک گدا در آورد و در حالی که تظاهر به بیماری میکرد در حاشیه جاده ای دراز کشید.

او میدانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور میکند. همین اتفاق هم افتاد مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزد پزشک ببرد.

مرد گدا ناله کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم روزهاست که چیزی نخورده ام و نمیتوانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم.

مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین اسب نشست پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد.

مرد متوجه شد که گول بادیه نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن میخواهم چیزی به تو بگویم.

بادیه نشین که کنجکاو شده بود، کمی دورتر ایستاد.

مرد گفت: تو اسب مرا دزدیدی. دیگر کاری از دست من بر نمی آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا بر آورده کن. برای هیچ کس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی.

بادیه نشین تمسخر کنان فریاد زد: چرا باید اینکار ار انجام دهم!؟

مرد گفت: چون ممکن است، زمانی بیمار درمانده ای کنار جاده ای افتاده باشد.

اگر همه این جریان را بشنوند دیگر کسی به او کمک نخواد کرد.

بادیه نشین شرمنده شد. بازگشت و بدون اینکه حرفی بزند، اسب اصیل را به صاحب واقعی آن پس داد...

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بهشت و جهنم

روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت:

خداوندا دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند.

خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آن هارا باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت ، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی  و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آن ها در دست خود قاشق هایی با دسته های بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام آز آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند  تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آنجا که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد.

خداوند گفت: تو جهنم را دیدی، حالا نوبت بهشت است.

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خداوند در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بودند،میگفتند و می خندیدند، مرد گفت: خداوندا نمیفهمم؟!

خداوند پاسخ داد: ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، میبینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر میکنند!

گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان  آورده اند، این کلمات در اعماق قرون و اعصار به ما یاد آوری میکنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید ، زیرا که هیچکس به تنهایی وارد فردوس برین نمی شود.

تخمین زده شده که 93٪ از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد، زیرا آنها تنها به خود می اندیشند، ولی اگر شما جزء آن 7٪ باقی مانده هستید این پیام را برای  دیگران ارسال کنید.

 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 دوست پسر چیست؟
.
.
.
.
.
.
.
.

شاخ شمشادی كه در نود در صد اوقات كفرتان را در می‌آورد
و در ده در صد بقیه كاری می‌كند كه آن نود در صد را از یاد ببرید!

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سعید عبدولی

درود بر شرف مربی ای که ۱۰۰میلیون پاداشش رو میده به شاگردش و میگه اینا شاگردای من نیستن، پسرای منن

درود بر غیرت جوونی که با داداشش کاهو میفروشن پشت وانت تا خرج خونواده ۱۳ نفرشونو در بیارن و وقتی بهش میگن بزار یه عکس ازت بگیریم تا مردم ببینن قهرمانشون داره چیکار میکنه، میگه نه! از زندگیم راضیم چون خدا ازم راضیه……..

درود به مادری که با چشم گریون میگه از باخت پسرم ناراحت نیستم، فقط نزارید توی اون غربت گریه کنه چون من نیستم که اشکاشو پاک کنم……
 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:(

 چگــــونهـ او را فــــراموشـ کنـــــمـ ؟!

وقتــــــی کهـ اسمشـ

هنــــوز

پســـــووردـ گوشیــــمهـ !!

 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلقک :((

 حکایت آن مرد راشنیده ای؟
که نزد طبیب رفت.
وازغم بزگی که دردل داشت گفت:
طبیب گفت:
به میدان شهر برو"آنجا دلقکی هست.آنقدرتورا میخنداندتا غمت برود.
مردلبخندتلخی زد وگفت:من همان دلقکم!!!!!

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

...

 بچه فامیلمونو تا 4 سالگی نتونستن از شیر بگیرن ، مامان بزرگش یه روز ممه ی سایز صدوپنجاشو در آورد گفت بیا من بهت شیر بدم، 3 ساله دارن بچه بیچاره رو میبرن روانپزشک تا لکنت زبونشو برطرف کنن از شوک حادثه!
منم بودم میترسید والا بع غرعان :)) 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

....

 یه مرغ دارم روزی 2تا تخم میزاره... تعویض با زمین یا آپارتمان


کارمان به جایی رسیده که طوری باید دلتنگ شویم که به کسی برنخورد !


شیمی نخوندم ولی می دونم اگه عشق نباشه مولکول های هیدروژن و اکسیژن نمی تونن اینقد محکم همدیگه رو فشار بدن که اشک جفتشون در بیاد !


 

آموخته ام که وابسته نباید شد ، نه به هیچکس و نه به هیچ رابطه ای …
و این نشدنی ترین اصلی بود که من آموختم !
 

ممنون که نمی پرسی
حالت چطور ه
تا مجبور نشم..
دروغ بگم که خوبم . . . . . !

حســــرت،
یعنی خواستن تـــــــو

كه داشتن نمی شود
هیـــچوقـــــــــت..

عطــرهــا بــے رحــم تــریــن عــناصــرنـد
بــے آنکــﮧ بخـــواهـے مـے بــرنـدت
تــا قعــر خــاطراتـے کـــه بـــراے
فـــرامـوشے شـــان تــا پــاے غــرور جنگـــیـدے

در زندگی نه گل باش که اسیر خاک شوی و نه باران باش که به خاک بیفتی. . .
خاک باش که گل ازتوبروید وباران بخاطرتوببارد

گور پدر آن سلامتی

که سیگار را مضر می پندارد

سیگار من " نگران حال من استــــ. . .

حرفـــــهایی هستـنــــــد از جنــــسِ شیـــــشه....؛
زود میشکنند؛
اما ناجور می بُرند....

هر رابطه ای ؛
به هر دلیلی برایت تمام شد !
پی اش را دیگر نگیر
هیچ شوک مصنوعی !
آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . .

وقتی که تنها میشوم دوست دارم کسی اسمم را صدا زند ... حتی اشتباهی ...

به همه میخندی با همه دست میدی

دستتو میگیرم دستمو پس میدی

اما دوسِت دارم…اما دوسِت دارم

پشت من بد میگی حرف مردم میشم

دستشو میگیری عشق دوم میشم

اما دوسِت دارم…اما دوسِت دارم

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﯾﺸﻮ ﻗﺪﺷﻮﻥ!
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻌﺮﻓﺘﺸﻮﻥ...
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻧﺎﺯﻭ
ﭘﻮﺳﺘﺎﯼ ﺻﺎﻓﺸﻮﻥ!
ﻭﺍﺳﻪ ﻗﻠﺒﺎﯼ ﭘﺎﮐﺸﻮﻥ.........
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎﻡ!
ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺭﺩﺍﻡ:((((

معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیهم کرد و همه به من خندیدن !
اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتن دیدنی نیست
...

 

 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:|

 دیالوگی كه امروز تو تاكسی شاهدش بودم (بین ۲ دختر) :

-موبایلت داره زنگ میخوره گلم
-اَه پیداش نمیكنم!!
-نكنه خونه جا گذاشتیش؟!!

من روو به راننده :|
راننده روو به من :|
آمپر بنزین :|

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 بگذار بگویند خسیسم

من دوستت دارم هایم را الکی خرج نمیکنم جز برای مهربانی خودت


امروز دوستمو بیرون دیدم که تو صف حلیم واستاده بود .
بهش میگم واسه افطار داری حلیم میخری یا سحر؟
میگه:از تو چه پنهون واسه صبحونه فردا!!

منومیگی:|


وقتی زیاد به کسی بگی دوست دارم، خیال میکنه احساستو به حراج گذاشتی، تو حراجی هم چیز خوبی گیر آدم نمیاد... پس به سلامتیه اونایی که ظرفیت شنیدنش رو دارن


دوستت خواهم داشت در سکوت ؛

مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد


 می دانم چه دردیست دوست داشتن …


همین که پای کســـی به دنیایت باز می شود

پایت از این دنیــــــا بریده می شود …


اﯾنـــ ﭘﺴﺮآﯾـے ﮐﮧ ﻫﻤﯿﺸـﮧ ﺗــﮧ رﯾﺶ دارنـــ ...
اﯾﻨﺎیـے ﮐﮧ وﻗﺘے ازﺷﻮنــــ ﺟﺪا ﻣﯿﺸے ﺗﺎ ﯾﮧ ﺳآﻋتـــ دﺳﺘآتـــ ﺑﻮ ﻋﻄﺮﺷﻮنــــ ُ ﻣﯿﺪﻩ ...
اﯾﻨﺎﯾـے ﮐﮧ وﻗﺘـے ازتــــ دﻟﺨﻮرنـــ ﺑﺎﻫﺎتــــ ﺣﺮفـــ نمـﯿﺰﻧـنــــ دوﺳتـــ دآرے ﻣﺤﮑمـــ ﺑﻐلـــ ﺷﻮنــــ ﮐﻨــے ...
اﯾﻨﺎﯾـے ﮐﮧ ﺷﺒـــــآ ﻣﻮﻗﻊ ﺷبـــ ﺑـﺧﯿﺮ ﮔﻔﺘنـــ ﻣﯿﮕنـــ ﻣﺎلـــ ِ ﺧﻮدﻣے ...
ﻫﻤﻮﻧآﯾـے ﮐﮧ وﻗﺘے ﻋﺼﺒآﻧـے ﻣﯿﺸے و داد ﻣﯿﺰﻧـے ﺑﻐﻠتـــ ﻣــےﮐﻨنـــ و ﻣﯿﮕنـــ ﺑآهمـــ حلش ﻣــےﮐﻨﯿمــــ ...
همونآیے ﮐﮧ خیلے شبیه ِ "تـــــو" هستنــــ ...
اینا خیلیـ قابلـِ احترامـــــــَنـ



و سکوت می کنیم ؛


هم من...

هم تو...

اصلا بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم...

دو خــط موازی هیــچ وقت به هـم نمی رسند...

... امـــــــا...

این دلیل نمی شود هـمدیگر را دوست نداشتـه باشند...


بـــــرای متعــــهد بــــودن
لازم نیــــست یه حلـــقه فــــلزی دور انگــــشتت بــــاشه !
مــــــــــهم اینــــــــــــــــه
کـــه یه حلـــــقه از جنــــس عشـــــق دور قلبــــــت بــاشه.


نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !

هیچکس نمـﮯבآند. . .

پشت این چهره ی آرام בر دلم چـﮧ مـﮯگذرב...


 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امشب دلم تنگ شده
برای عکس هایی که از تو گوشیم پاک کردم
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگه چیزی توش نمی نویسم
برای کسی که مدتهاست ندیدمش
برای آدمهای حسودی که دورم می چرخیدن و نشناختمشون
برای آرامشی که مدتیه دیگه ندارمش
برای خودم که حالا خیلی عوض شده...

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تقدیم به اونی که خودش میدونه

 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

:))

وقتی دخترا بازی میکنن

 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

متن آهنگ مغز در رفته از امیر تتلو

 

خب اینو دیگه همه می دونن
ینی اونایی که نمی دونن َم بدونن
که این کار همه ی زندگی منه
به همین کار قسم هیچ کدوم از حرفای این تو دروغ نی
زبون بعضی وقتا دروغ میگه اما این حرف دله

فکر می کنی که پیرم مگه توقع داری تو ازم تا کی ؟
ولی می دونی که شیرم که حتی پیرشم خطرناکه
آره راست میگی خسته م ولی یه آدمه خسته که هدف داره
دست خالی جلو میره تنها به عشق هر کی که طرفداره
من مال دو سال بعدم بیخود از تو توقع داره قلبم
می دونم نمی تونی بفهمی چند تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم
رفقا همه دچار دردن از نظام آباد بگیر تا شمال لندن
ولی ما مال اون دوره ایم که موزیکا تهرانو مچاله کردن

آره منم یه مغز در رفته
که پولاشو هدر کرده برگشته
یه نابغه ی در به در خسته
زبونش تلخ ولی قلبش بر عکسه

من اصلا شاد نیستم
حرفایی که می شنوی راجبم راست نیستن
همه زندگیم رو هوا کارام ریسکن
ولی باز به زور رو پام وایمیسم
یه پدر ندار و مادر رویایی
آخرشم نفهمیدیم ما برا کجاییم
توی این سن آخر دنیاییم
ولی توی این صنف بدون ما همه خداییم
فکر نکن از اون پزای تو داریم
نرفتیم بالا ما رو دوزار کوکائین
و درجا نزدیم و زیر چرتای خماری
و دورمون بالا اومدن دزدای شماری
هی فحش میدم خودمو هی یه تصمیم هر بار
که شل می گیرم حتی یه تصویربردار
توهم می زنه که تاثیر از کاره اونه چون گرفته یه تصویر از ما
به اون یکیم که یاد دادم هرچی کم داشت
از هرکی دلش می خواست هر چی برداشت
جنگیدم پاش خندیدم باش
با اون که می دونستم هیچی تهش نیست حرفاش
شده از این وضع و از .. زیر چشم
موزیک عشقمه درگیرشم
وقتی قورباغه ها هفت تیر کشن
حق بده انقدر پیر بشم
فکر نکن که دست می کشم
من ادامه میدم حتی اگه دستگیر بشم
شروع کاریم و از چیش بگم ؟
از شیفت صبح یا از شیفت شب ؟
همه تو فکر پارتی کردن
من فکر به رپ و راک می کردم
هیچ منتی نیست دوستون داشتم
که هی می نوشتم و پاک می کردم
منو درک کن و یکم حرفو بفهم
زحمت شب و روز و دستمزد کم
ولی اینو می دونن کل شهر
میشه خیلی ها از بغلم گم بشن

آره منم یه مغز در رفته
که پولاشو هدر کرده برگشته
یه نابغه ی در به در خسته
زبونش تلخ ولی قلبش برعکسه

هرکی به ما رسید سریع خواست حال کنه زود و
زدن و دزدیدن آلبوممونو
ولی نمی خورن هیچ موقع به فاکتورمونو
با دست خالی دادیم به ف*ک خودمونو
یادمون رفته پاک خودمونو
گند می زنیم و هیچکی نی پاک کنه اونو
رامون انقدره دور بود و انقدره خسته انگار رسوندیم به نوک آلپ خودمونو
هر کدوم از خاطره هام یه قصه ن
پاهام طلسمن سانسوره و روزام طلسمن
سر می زدن همه ی رفقام به اسمم به حسم
تو هر برنامه بعدم بام یه قسمت
نه کسی خماریتو دید نه کسی نعشه دیدت
ولی باز می خوای بری یجا که نشه دیدت
گوشات از همه جواب نه شنیده
چشات دیگه هرچی که تهشه دیده
هی داد زدی هیچکی نشنیده
روزا می گذرن میاد یه روزه لش دیگه
بسه دیگه حقتو پس بگیرش
آره حقتو پس بگیرش

آره منم یه مغز در رفته
که پولاشو هدر کرده برگشته
یه نابغه ی در به در خسته

 

زبونش تلخ ولی قلبش برعکسه 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

.....

 کاش دلها آنقدر پاک بود که برای بیا دوست دارم نیازی به قسم خوردن نبود

 

در خیالم پشت سرت آب ریختم
نه برای اینکه برگردی ، تا پاک شود هر چه ردپای توست در زنگی ام

 

با کسی نباش که از بی کسی اش می نالد
با کسی باش که در جمع کسان تورا می خواهد ...

 

دنبا دو روز است : روزی باتو و روزی بر علیه تو
پس روزی که با تو است مغرور نشو...

 

 

بیچاره قفس هرکاری کرد نتونست خودش رو تو دل پرنده جا کنه...

 

بار گران بودیم و رفتیم
نگو نامهربان بودیم و رفتیم
نگو اینها دلیل محکمی نیست
بگو با دیگران بودیم و رفتیم

 

 

بیچاره آسمان...
دلش به خورشیدی خوش است که هر روز دورش میزند...

 

تیم که از پرسپولیس خراب تر نداریم
پرسپولیستم رفیق

 

 

ای که ترنم محبت را در قلبت احساس کردن
تو را به تکرار همه ی دوست دارم های دنیا دوست دارم

 

اگر دل سپردن به تو یک خطاست ، به تکرار باران خطا میکنیم

 

موجی از عشق را بر ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی

 

وقتی تنهاییم دنبال یه دوست میگردیم
وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش میگردیم
وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش میگردیم
واینگونه است که همیشه تنهاییم

 

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم

 

بعضیا میگن دنیا ارزش نداره
مگه میشه دنیایی که تورو داره بی ارزش باشه

 

یه منبع آرامش میخوام...یه شونه... یه کوه دلخوشی...یه "تو"

 

دار بزن خاطرات کسی که تورا دور زده
حالم خوب است ولی گذشته ام درد میکند

 

 

هوا پر شده از دوست دارم هایی که به باد سپرده

کاش پنجره اتاقت باز باشد

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خبر فوری

 یه خبر فوری :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بالاخره من هم زن گرفتم . . . اونم یه همزنه بـــــــرقــــــی

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 کاش دلها آنقدر پاک بود که برای بیا دوست دارم نیازی به قسم خوردن نبود

 

در خیالم پشت سرت آب ریختم
نه برای اینکه برگردی ، تا پاک شود هر چه ردپای توست در زنگی ام

 

با کسی نباش که از بی کسی اش می نالد
با کسی باش که در جمع کسان تورا می خواهد ...

 

دنبا دو روز است : روزی باتو و روزی بر علیه تو
پس روزی که با تو است مغرور نشو...

 

 

بیچاره قفس هرکاری کرد نتونست خودش رو تو دل پرنده جا کنه...

 

بار گران بودیم و رفتیم
نگو نامهربان بودیم و رفتیم
نگو اینها دلیل محکمی نیست
بگو با دیگران بودیم و رفتیم

 

 

بیچاره آسمان...
دلش به خورشیدی خوش است که هر روز دورش میزند...

 

تیم که از پرسپولیس خراب تر نداریم
پرسپولیستم رفیق

 

 

ای که ترنم محبت را در قلبت احساس کردن
تو را به تکرار همه ی دوست دارم های دنیا دوست دارم

 

اگر دل سپردن به تو یک خطاست ، به تکرار باران خطا میکنیم

 

موجی از عشق را بر ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی

 

وقتی تنهاییم دنبال یه دوست میگردیم
وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش میگردیم
وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش میگردیم
واینگونه است که همیشه تنهاییم

 

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم

 

بعضیا میگن دنیا ارزش نداره
مگه میشه دنیایی که تورو داره بی ارزش باشه

 

یه منبع آرامش میخوام...یه شونه... یه کوه دلخوشی...یه "تو"

 

دار بزن خاطرات کسی که تورا دور زده
حالم خوب است ولی گذشته ام درد میکند

  

هوا پر شده از دوست دارم هایی که به باد سپرده

کاش پنجره اتاقت باز باشد

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امروز تنها تر از همیشه ام

 کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم بغلم میکرد

و میگفت ،

گریه کنی میکشمتا ... !

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 وقتی قراره من نقش زاپاس رو بازی کنم

ازم انتظار نداشته باش که دعایی جز پنچر شدنت برات بکنم...

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 یه روز یه پسر انگلیسی میاد با طعنه به یك پسر ایرانی میگه: چرا خانوماتون نمیتونن ...با مردا دست بدن یا لمسشون كنن؟؟ یعنی مردای ایرانی اینقدر شهوت پرستن كه نمیتونن خودشون رو کنترل كنن؟؟ پسره لبخندی میزنه و میگه: ملكه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده؟ و هر مردی ملكه انگلستانو لمس كنه؟! پسره انگلیسی با عصبانیت میگه: ... ...نه!مگه فرد عادیه؟!! فقط افراد خاصی میتون با ایشون در رابطه باشن!!!
پسر میگه: خانومای ما همه ملكه هستن!!!
♥♥♥به افتخار همه دخترای ایروونی♥♥

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666
شمارهای بالا را انتخاب كن بعدن Ctrl F را بزن بعدن شماری 9 را بزن بعدن Ctrl Enter را بزن

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 رفتم تویه مغازه عروسک فروشی که یه عروسک خوشگل بخرم که یهو یه دختره سوسول اومد تو و خیلی طبیعی یه 10 دقیقه چرخ زد و هی زیر و رو کرد، آخرش گفت آقا از این پلنگ صورتی ها، زردش رو هم دارین؟


یکی از عاشقانه ترین صدا ها در دوران جاهلیت صدای کانکت شدن مودم به اینترنت بود
یادش بخیر


با اين اوضاعی كه پيش ميره، اگه چند سال ديگه بچه ام فرق مرغ و دايناسور رو ندونه، بهش حق ميدم!


الان یه دختره رو تو فیسبوک دیدم اسمش فوفولی فو بود. اومدم اسمشو بخونم صفحه مانیتور پرِ تُف شد!!


یارو اومده تو پیج سهراب سپهری پست گذاشته:
“آقای سپهری من عاشق شما و شعراتونم شب ها با شعرهای شما
و چشم خیس به خواب میروم، چشمها را باید شست جور دیگر باید دید…”
حالا تا اینجاش اشکال نداره ، دو روز بعدش کامنت گذاشته زیر پست خودش که:
…” آقای سپهری تورو خدااااااااااا جواب مرا بدهید حتی یک سلام
کامنت من O:
کامنت ملت D:


یه آدمایی هم هستند که هیچ وقت ترکت نمیکنن
ولی بلدن کاری کنن
تا خودت یواش یواش ترکشون کنی….


ﺑﻌﻀﻴﺎ مثل ﺁﺧﺮ ﺳﺲ ﺧﺮﺳﻲ ﻣﻬﺮﺍم هستن!
ﻓﻘﻂ ﺗﺮﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ,
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺩﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…


یه روز يارو تلویزیون رنگی دستش بود داشت رد میشود به مردم تو خیابان گفت كنار كنار رنگی نشید.


کلاغه میگه قار قار...
ننه ش میگه زهرمار...
باباش میگه ولش کن...
چادر سیاه سرش کن...
از خونه بیرونش کن...
(از شاعران گمنام دهه شصت)


دختر : عزیزم من کیف پولم رو توی خونه جا گذاشتم ، الان هم 50 هزار تومن نیاز دارم ، فوریه بهم قرض میدی ؟
پسر : بیا این 3 هزار تومن رو بگیر برو خونه و کیفت رو بیار


رفتم پیش دکتر روانشناس میگه به مشکلات بخند!
منم تصمیم گرفتم حرف دکترم رو گوش کنم!
مرغ کیلوئی هفت هزار تومن! (ههه)
نان 300 تومن! ههه!)
برنج کیسه ای سی هزار تومن! ( ای خدا مردم از خنده ههه!)
روغن دولیتری ده هزار تومن( ههه آی دلم !)
قند کیلویی دوهزار و پونصد! (به من چه آخه من که چایی خور نیستم ههه!)
کره و پنیر و شیر و ماستو...( اینا هم ههه!)
شهریه باشگاه: اوه ولش کن من ک چن ماهه بی خیه باشگا شدم(ههه)
وسیله ی طبی پاهام بــِر ِیس *بالای 1 میلیون*
منو این همه خوشبختی محاله


خدایــــــــــــــــا !جوانانی را که با پدر مادراشون قهر میکنن به راهی جز خوانندگی هدایت بفرما !
:|


به این نتیجه رسیدم که بعضی چیزا رو دارم بعضی چیزا رو ندارم ...
مثلا معرفت دارم ولی لنگه ندارم ...


انواع جواب دادن اس ام اس بعضیاااا
1 . یه عده هستن زیر یه دقیقه جواب میدن تپل درست حسابی...!!
آدم حس میکنه رو در رو باش وایساده قشنگ باش داره حرف میزنه...!!!
2 . یه عده دیر جواب میدن اما کامل و خوب...!!
آدم حس تبادل نامه بش دست میده...!!
3 . یه عده هرچی براشون میفرستی یکی دو کلمه جواب میدن...مخصوصا اوکی...!!
حس حرف زدن با کر و لال به آدم دست میده...!!
4 . یه عده دیگه که کلا اصن جواب نمیدن هر چی بگی...!!
حس نشستن سر قبر مرده و فاتحه خوندن به آدم دست میده..... :|


 

نويسنده: ♥SUN BOY♥ تاريخ: یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ ما خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sunboy1995.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com